روایتی جدید از زندگی شهید اکبری؛ خلبان ایرانی که ژنرالهای آمریکایی را متعجب کرد – بلادنیوز
روایتی جدید از زندگی شهید اکبری؛ خلبان ایرانی که ژنرالهای آمریکایی را متعجب کرد – بلادنیوز
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری بلادنیوز، کتاب «سر به هوا»؛ روایتی داستانی از زندگی شهید سرلشکر خلبان عباس اکبری است که بهقلم اکرم الفخانی نوشته شده و از سوی نشر جمکران به چاپ رسیده است.
شهید اکبری اول مهر سال 1332 در روستای «ابرجس» قم به دنیا آمد، تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دیپلم در زادگاهش گذراند و در سال 1351 به استخدام نیروی هوایی در آمد. شهید اکبری بهخاطر لیاقت و استعداد فراوانش، برای یادگیری دورههای عالی خلبانی به کشور آمریکا اعزام شد و بعد به انگلستان رفت، میگفتند از دانشجویان ممتاز در آن زمان بوده است. آمریکاییها بیشترین ارتفاع پروازشان با افچهار، 35 هزار پا بود اما وقتی از شهید اکبری امتحان گرفته بودند، او تا ارتفاع 50 هزار پا پرواز کرده بود، همان موقع ژنرال حیرتزده آمریکایی گفته بود: «به ایرانی علم بده، ببین چطور عمل میکنه…».
با آغاز جنگ تحمیلی ضمن انجام سورتیهای مختلف پرواز شامل بمباران نیروهای زمینی دشمن و پوشش هوایی مناطق غرب و جنوب غرب از جمله خلبانانی محسوب میشد که همواره آماده انجام خطرناکترین مأموریتها بودند. او سرانجام در 28 تیر سال 1367 پیش از عملیات «مرصاد»، هنگام بازگشت از مأموریت بمباران بخشی از تأسیسات کرکوک، مورد اصابت گلولههای پدافند هوایی عراق قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر این شهید والامقام، پس از 13 سال مفقودی در مرداد سال 1381 در قم تشییع و در گلزار شهدای علیبن جعفر(ع) به خاک سپرده شد.
الفخانی از نویسندگان جوانی است که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان فعالیت میکند. او که از هشتسالگی نوشتن را آغاز کرده است، از همان ابتدای راه وارد دورههای داستاننویسی شد و در نهایت در 19سالگی بهعنوان مدرس، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به فعالیت شد و حالا بهعنوان کارشناس ادبیات این نهاد فرهنگی در حال فعالیت است. کتاب «سر به هوا» اولین تجربه او در حوزه رمان است که با موضوع دفاع مقدس برای گروه سنی بزرگسال نوشته شده است، کتاب، نثری شیرین و جذاب دارد که میتواند مخاطب امروز را با خود همراه کند.
او درباره چگونگی نگارش این کتاب گفت: سوژه نگارش کتاب «سر به هوا» را آقای سیدامیر طباطبایی، کارگردان و فیلمنامهنویس به من پیشنهاد داد، ابتدا قرار بود او خود در این رابطه فیلم مستندی بسازد و من نیز کنار این کار، کتاب را تدوین کنم. برای نگارش این کتاب، شروع به تحقیق کردم و از منابع مختلف از جمله خاطراتی که پیش از این، توسط نویسندگانی چون زهره شریعتی منتشر شده بود، استفاده کردم.
الفخانی ادامه داد: آثاری که پیش از این نوشته شده بود، در قالب خاطره بود، اما قالب کار من بهگونهای نبود که بتوان با صرف خاطرات، شخصیت رمانم را خلق کنم؛ بنابراین تصمیم گرفتم خودم برای تحقیق بیشتر در این زمینه دست به کار شوم که در نتیجه آن، با 40 نفر دیگر نیز مصاحبه کردم.
وی با بیان اینکه “برای انجام مصاحبهها یا از طریق تلفن کار را پیش میبردم و یا با سفر به روستا و محل شهید، با همسایگان و دوستان شهید مصاحبه کردم”، افزود: در این میان با وجود سختیهایی که وجود داشت، با چندتن از کادر نیروی هوایی و فرماندهان از جمله امیر فرجالله براتپور، امیر مسعود ونک، سرهنگ محمد جوانمردی و سرهنگ محمد شهری نیز مصاحبه کردم که خوشبختانه همکاری خوبی در این زمینه داشتند.
نویسنده کتاب «سر به هوا» یادآور شد: اولین مصاحبه با همسر شهید بود، از دیگر اعضای خانواده با دختر و پسر ایشان نیز مصاحبه کردم. آقای آرمان اکبری، پسر شهید که او نیز خلبان است، بیش از 10 ساعت برای تدوین این اثر مصاحبه کرد، کنار این موضوع، از گفتوگو با دوستان و دیگر اعضای خانواده شهید اکبری نیز غفلت نکردم و برای تکمیل کار تحقیق، چند جلسه گفتوگو نیز با این بخش از مصاحبهشوندگان انجام دادم.
الفخانی با اشاره به شخصیت شهید اکبری، خوشخلق بودن را یکی از ویژگیهای بارز اخلاقی او توصیف و اضافه کرد: اگر به جلد کتاب دقت کنید، صدای خنده شهید را از جلد کتاب هم میشود حس کرد. اولین چیزی که من از شهید دریافتم، روحیه پر از امید و بانشاط او بود؛ دو ویژگی بسیار مهمی که جامعه برای آبادانی به آن نیازمند است.
وی ادامه داد: جسارت و خلاقیت دو ویژگی دیگر شهید اکبری بود که در گفتوگو با همکاران و همراهان او بارها به آن اشاره شده بود، همین ویژگیهای اخلاقی سبب شده بود اتفاقات مهمی در زندگی شخصی و حرفهای ایشان رقم بخورد.
نویسنده کتاب «سر به هوا» با ابراز اینکه عدم تعلق به دنیا از دیگر ویژگیهای اخلاقی خلبان اکبری بود، به نقل خاطرهای در این زمینه پرداخت و گفت: شهید اکبری ماشین شورلتی داشته است، این ماشین 14 بار برای عروسی استفاده شده بود که خود شهید، چهاردهمین داماد بود، یکی از 13 بار قبلی این طور بوده که شهید ماشینش را پارک کرده بود، اما بعد از مدتی میبیند که ماشین سر جایش نیست، خانواده از او میخواهند که سرقت ماشین را به کلانتری گزارش دهد، اما شهید میگوید ماشین برمیگردد و به کلانتری خبر نمیدهد، بعد از مدتی آن فردی که ماشین را برده بود، ماشین را به سر جایش برمیگرداند، در حالی که نامهای نیز درون داشبورد قرار داده بود، در واقع، دزد ماشین دامادی بود که برای عروسی ماشین نداشته و با خانوادهاش دچار مشکل شده بود، او برای شب عروسی خود این ماشین را میبرد و در نامه از شهید اکبری عذرخواهی میکند.
الفخانی نوشتن برای شهدا را یک قسمت و موهبت توصیف کرد، او دراینباره گفت: ارادت خاصی به حضرت عباس(ع) دارم، بلافاصله پس از اولین سفرم به بینالحرمین، سوژه نگارش چند کتاب به من پیشنهاد شد، آنجا اسم چند شهید را گفتند و من بدون هیچ شناختی از این شهید بهدلیل اینکه اسم کوچک ایشان «عباس» بود، این سوژه را انتخاب کردم.
وی ادامه داد: کتاب روز تولد امام زمان(عج) از طرف انتشارات کتاب جمکران برای من پست شد که برایم اتفاق مبارکی بود، احساس کردم این تقارن، بهدلیل خلوص نیت شهید است. در فاصله نگارش کتاب دوبار دیگر سفر کربلا برایم رقم خورد که اخیراً در اسفند ماه این کتاب را به کتابخانه بینالحرمین اهدا کردم. از وقتی کتاب به دستم رسید و سفر کربلا برایم رقم خورد نیت کردم یک جلد به کتابخانه حرم حضرت عباس اهدا کنم ناخودآگاه دو کتاب برداشتم در کاروانمان وقتی کتاب را درآوردم دیدم یکی از آقایان به کتاب نگاه میکند و گفت؛ “کتاب عباس اینجا چهکار میکند؟”، پرسیدم “ایشان را میشناسید؟”، گفتند “بله، از دوستانم بود.”، و شروع کردند به بیان خاطراتشان.
الفخانی بازخوردها از کتاب را خوب توصیف کرد و یکی از دلایل آن را عنوان کتاب دانست. او درباره این عنوان نیز توضیح داد و گفت: این سر به هوا بودن ماجرایی دارد، شاید این عنوان باعث تعجب مخاطب بشود و ممکن است بگویند این عنوان، در شأن شهید نیست اما اگر کتاب را بخوانند متوجه میشوند چه ایهامی در این اسم هست.
انتهای پیام/+