توصیف زیبای شهید آوینی از بقیع – بلادنیوز
توصیف زیبای شهید آوینی از بقیع – بلادنیوز
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری بلادنیوز، در تمامی سفرنامههای منتشر شده از حج، معمولا راوی تلاش داشته تا ضمن بازگوشش خاطرات سفر خود، بخشی را نیز به توصیف اماکن متبرکه دو شهر مکه و مدینه اختصاص دهد، یکی از بخشهای جدانشدنی روایتها از سفر حج، روایتهای غریبی است که سفرنامهنویسان از قبرستان بقیع داشتهاند، روایتهایی که بغض فروخورده شیعه را در خود جای داده است.
یکی از زیباترین روایتها از قبرستان بقیع روایت شهید مرتضی آوینی است، آوینی در سفرنامه خود «سفر به سرزمین نور» که سفرنامهای بسیار کوتاه است، درباره بقیع مینویسد:
«ای بقیع ای گنجینهدار فریاد
خطاب ما اینجا با عاشقان است.
و با دردآشنایان
که این حکایت را دیگر هر دلی تاب شنیدن ندارد.
ای اشک مهلتی
تا بازگویم حکایتی را که قرنهاست در سینهام مستور مانده است.
و دردآشنایی نیافتهام که این راز سر به شهر را با او زمزمه کنم.
اینجا گورستان بقیع است.
و این خاک گنجینهدار فریادی است.
که قرنها ارباب جور آن را در سینه ما محبوس کردهاند.
و هرچند اشک ما تاپ مستوری نداشته است.
اما این بار
این بغضی نیست که فقط با گریه باز شود
و این جراحت نه جراحتی است که با مرهم اشک شور التیام یابد.
حکایت بقیع حکایت غربت است غربت اسلام و با که باید این راز را باز گفت
که اسلام در مدینهةالنبی از همه جا غریبتر است؟
خطاب ما اینجا با عاشقان است
و با درد آشنایان
که این حکایت را دیگر هر دلی تاب شنیدن ندارد.
ای چشم خون ببار تا حجاب از تو بردارند
و ببینی که این خاک
گنجینهدار نور است و مدفن عشق
و اینجا بقعهای است از بقاع بهشت
و آن نفخهای که در بهشت روح میدمد.
از سینه این خاک بر میآید
چرا که اینجا مدفن کلیدداران بهشت است.
و اگر حجاب از گوشها و چشمها بردارند
طنین ناله کروبیان را در ملکوت اعلی خواهی شنید
و خواهی دید که چگونه فرشتگان بال در بال
جلوههای جاودانی رحمات خاص حضرت حق را بر این خاک گسترانیدهاند.
ای بقیع مطهر
ای رازدار صدیق صدیقه اطهر
و ای همنوای مولا مهدی
آنگاه که غریبانه آنجا به زیارت میآید.
ای بقیع مطهر ای گنجینهدار نور
ای مدفن عشاق و ای حکایتگر غربت
به راستی این راز را با که باید گفت
که اسلام در مدینه النبی از همه جا غریب تر است؟
ای بقیع مطهر منتظر باش
اگر آنان توانستند که نور را در حبس کشند
تو هم غریب خواهی ماند.
ای بقیع با ما سخن بگو
با ما از رازهای سربه مهری که در سینه داری بگو
ای بقیع ای هم نوای مولا مهدی
ای رازدار آن یار غریب
بگو آنجا چه میگذرد هنگامی که او به زیارت قبور می آید؟
بگو با ما بگو
لابد صدای گریه غریبانه آن یار مضطر را هنگامی که بر غربت اسلام میگرید شنیدهای؟
بگو با ما بگو که حبیب ما
در رازگوییهای علیوار خویش
و در مناجاتهای سجادانهاش چه میگوید؟
ای تربت مطهر
ای آن که بر تربت تو جای جای
نشانه پای حبیب ما و اثر اشکهای غریبانه او باقی است
ای هم نوای امن یُجیب مولا مهدی
ای مصداق طبتم وطابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ
ای کاش ما به جای خاک تو بودیم
و هنگامی که آن یار غایب از نظر به زیارت قبور میآمد
بر پای او بوسه میزدیم
ای بقیع ای تربت مطهر
ای کاش ما نیز چون تو میتوانستیم که با آن محبوب
وقتی که امن یجیب میخواند همنوا شویم
و به راستی که امن یجیب حکایت دل پرغصه اوست.
گوش کن…
أمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دعاه ویکشف السوء ویَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ (نمل، 42)
چرا که اوست مصداق اتم مضطر
و خلافت ارض میراثی است که به او باز میگردد.
و ای بقیع مطهر، منتظر باش
اگر آنان توانستند که برای همیشه شمس را در غربت غروب نگاه دارند تو نیز غریب خواهی ماند.
انتهای پیام/