غار اصحاب کهف در کدام کشور قرار دارد؟ + همه چیز درباره این غار – بلادنیوز
غار اصحاب کهف در کدام کشور قرار دارد؟ + همه چیز درباره این غار – بلادنیوز
به گزارش بلادنیوزبه نقل از تابناک جوان، در مورد مکان غار اصحاب کهف، نظریههای مختلفی وجود دارد و مکانهای متعددی به عنوان غار اصحاب کهف معرفی شدهاند.
ماجرای اصحاب کهف مربوط به سرگذشت تاریخی است که قرآن کریم به آن اشاره میکند. درباره اصحاب کهف سریالی به نام «مردان آنجلس» در ایران ساخته شد که اگر آن را تماشا کرده باشید، با جزییات آن آشنا هستید. شاید بپرسید قبر اصحاب کهف در کدام کشور است؟ وعکس واقعی غار اصحاب کهف چگونه است؟ کارشناسان چند مکان را برای این غار احتمال میدهند. غار اصحاب کهف در جدول «إفِسوس» نام دارد. غار اصحاب کهف میتواند مقصد گردشگری برای علاقمندان باشد. اگر میخواهید بدانید کوه آنجلس اصحاب کهف کجاست؟ همراه ما باشید.
ماجرای اصحاف کهف چیست؟
«اصحاب کهف» عنوانی است که قرآن کریم در آیات ۹ـ۲۶ سوره کهف برای گروهی از جوانان مؤمن و یکتاپرست به کار برده است که از آیین بتپرستی دوران خویش بیزاری جستند و به غاری (کهف) پناه بردند. خداوند نیز آنان را به مدت ۳۰۹ سال به خوابی عمیق فرو برد و جایگاه امنی برایشان فراهم ساخت. قرآن هدف از آشکار کردن راز اصحاب کهف را اثبات عملی رستاخیز انسانها دانسته است.
اصحاب کهف در کدام دوره تاریخی بودند؟
ویکی اهل البیت نوشت: طبق نقل تاریخ این حادثه مربوط به قرون بعد از ظهور حضرت مسیح (علیه السلام) است. این جریان مربوط به زمان «دکیوس» (که معرب آن دقیانوس است) می باشد که در عصر او مسیحیان تحت شکنجه سختی قرار داشتند و به گفته مورخان اروپائی این حادثه میان سالهای ۴۹ تا ۲۵۱ میلادی روی داده است. گفته شده، داستان اصحاب کهف برای نخستین بار در قرن پنجم میلادی توسط یکی از دانشمندان مسیحی به نام «ژاک» که خلیفه کلیسای سوریه بود در رساله ای که به زبان سریانی نوشته است تشریح گردید و این خود می رساند که این حادثه یکی دو قرن پیش از ظهور اسلام در میان مسیحیان شهرت داشته، اما پاره ای از مشخصات آن از جمله مقدار و مدت خواب آنها، با آنچه در منابع اسلامی آمده تفاوت دارد، زیرا قرآن صریحاً مدت خواب آنها را ۳۰۹ سال ذکر کرده است.
ساختار داستان در منابع مسیحی همگونی خاصی با نقلهای اسلامی دارد و به «هفت خفتگان» یا «هفتخفتگان شهر اِفِسوس» معروف است.
جایگاه داستان اصحاب کهف نزد مسلمانان و وجود این باور که هنوز میتوان نشانی از غار اصحاب کهف را بازجست، موجب آن شده تا در طول تاریخ کاوشهایی برای دستیابی به غاری که اصحاف کهف در آن به خواب رفتند انجام شده و مکانهایی نیز در پی این کاوشها و یا بطور تصادفی مشخص و معرفی شده اند… به طبع شهرت اینکه اصحاب کهف در بلاد روم سکنی داشتهاند، انگیزهای بوده است تا این جویندگان، در پی یافتن اطلاعاتی جدید و موثق درباره اصحاب کهف بیشتر به جانب روم توجه کنند.
در مورد مکان غار اصحاب کهف نظریههای مختلفی وجود دارد و مکانهای متعددی به عنوان غار اصحاب کهف معرفی شدهاند.
جایگاه غار اصحاب کهف از منظر آیت الله مکارم شیرازی
در تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی، جلد ۱۲، صفحه ۴۳۸ درمورد غار اصحاب کهف آمده است: اینکه اصحاب کهف در کدام منطقه از روی زمین زندگی می کردند و این غار در کجا قرار داشته، در میان دانشمندان و مفسران گفتگو بسیار است.
احتمال اول: کشور ترکیه
نخست اینکه این حادثه در شهر «افسوس» واقع شده و این غار در نزدیکی آن قرار داشته است.
ویرانههای این شهر، هم اکنون در نزدیکی «ازمیر» در «ترکیه» به چشم می خورد، و در کنار قریه «ایاصولوک» در کوه «ینایرداغ» هم اکنون غاری دیده می شود که فاصله چندانی از «افسوس» ندارد. این غار، غار وسیعی است که می گویند آثار صدها قبر در آن به چشم می خورد و به عقیده بسیاری غار «اصحاب کهف» همین است.
به طوری که ارباب اطلاع نقل کرده اند، دهانه این غار به سوی شمال شرقی است و همین سبب شده که بعضی مفسران بزرگ در اصالت آن تردید کنند، در حالی که این وضع مؤید اصالت آن است، زیرا قرار گرفتن آفتاب به هنگام طلوع در سمت راست غار و در هنگام غروب در سمت چپ، مفهومش آن است که دهانه غار به سوی شمال و یا اندکی متمایل به شمال شرقی باشد.
عدم وجود مسجد و معبدی در حال حاضر در کنار آن، دلیلی بر نفی اصالت آن نیز نخواهد بود، چه اینکه ممکن است با گذشتن حدود ۱۷ قرن آثار آن معبد از بین رفته باشد.
احتمال دوم: غار اصحاب کهف در اردن
دومین غار، غاری است که در نزدیکی پایتخت «اردن» یعنی شهر «امان» واقع شده است، در نزدیکی روستایی به نام «رجیب». در بالای این غار، آثار صومعه ای دیده می شود که طبق پاره ای قرائن، مربوط به قرن پنجم میلادی است که بعد از غلبه مسلمین بر آنجا تبدیل به مسجد شده و محراب و مأذنه دارد.
احتمال سوم: دیگر غارها
در برخی روایات آمده که در قریهای به نام لوشه در غرناطه، غاری دیده شده است که اجسادی با سگشان در آن وجود دارند و مردم آنان را اصحاب کهف میپندارند. در کنار آن غار مسجدی است و در نزدیکی مسجد، قصری بهنام رقیم و در قسمت شمالی غرناطه شهری قدیمی به نام دقیوس وجود دارد.
در ایالت نخجوان آذربایجان نیز غاری به عنوان غار اصحاب کهف معرفی شده است.
در کتب مختلف و تفسیرهای گوناگون از شهرهای دیگری به نامهای مختلف از جمله «فیلادرفیا» و کوه «آنجلس» سخن به میان آمده است.
معاد یک حقیقت است
داستان اصحاب کهف دلالت بر معاد دارد. این داستان از قولهای مشهور بین اقوام و ملل زمانهای مختلف مطرح است و قرآن کریم شرحی از آن را به قدری که شاهد برای مسئله معاد است بیان کرده است.
خداوند اصحاب کهف را برای مدت طولانی به خواب برد و بعد بیدار کرد تا به منکرین معاد برساند که مردن و زنده شدن مانند اصحاب کهف و سپس تنبه و بیداری آنهاست. داستان اصحاب کهف در زمانی به وقوع پیوست که تنازعی شدید در امر معاد و بعثت مردگان بین موحدین و مشرکین در گرفته بود، وقوع این قضیه و حدوث این حادثه که از هر جهت مشابه با مردن و زنده شدن جمیع خلائق است، شک و تردیدی برای منکرین باقی نمیگذارد.
درسهایی از ماجرای اصحاب کهف
درسهای ماجرای اصحاف کهف بسیارند که ده تای آن را ایکنا به نقل از تفسیر آیت الله مکارم شیرازی آورده است:
الف: نخستین درس این داستان، همان شکستن سدّ تقلید، و جدا شدن از هم رنگی با محیط فاسد است، جوانمردان اصحاب کهف همان گونه که دیدیم استقلال فکری خود را در برابر اکثریت گمراه محیط، از دست ندادند، و همین امر، سبب نجات و رستگاریشان شد.
اصولاً، انسان باید «سازنده محیط» باشد، نه «سازش کار با محیط» و به عکسِ آنچه سست عنصرانِ فاقد شخصیت، میگویند که: «خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو»، افراد با ایمان، و صاحبان افکار مستقل، میگویند: «هم رنگ جماعت شدنت رسوایی است»!
ب: «هجرت» از محیطهای آلوده، درس دیگری از این ماجرای عبرت انگیز است، آنها خانههای شاهانه، مرفه و مملوّ از نعمتهای مادی را رها کردند و به انواع محرومیتها در غاری که فاقد همه چیز بود، تن در دادند، تا ایمان خود را حفظ کنند، و تقویت دستگاه ظلم و جور و کفر و شرک ننمایند.
ج: «تقیّه» ـ به معنی سازندهاش ـ درس دیگر این داستان است، آنها اصرار داشتند وضعشان برای مردم شهر، روشن نشود و همچنان در پرده اسرار بماند، مبادا بیهوده جانشان را از دست دهند، و یا به اجبار آنها را به همان محیط فاسد بازگردانند.
میدانیم: تقیّه، چیزی جز این نیست که انسان موضع واقعی خود را در جایی که افشاگری بینتیجه است، مکتوم دارد تا نیروی خود را برای موقع مبارزه و ضربه زدن بر دشمن حفظ کند.
د: عدم تفاوت در میان انسانها در مسیر اللّه و قرار گرفتن «وزیر» در کنار «چوپان» و حتی، سگ پاسبانی که راه آنها را می سپرد، درس دیگری در این زمینه است، تا روشن شود، امتیازات دنیای مادی، و مقامات مختلف آن، کمترین تأثیری در جدا کردن صفوف رهروان راه حق، ندارد که راه حق راه توحید است و راه توحید، راه یگانگی همه انسانها است.
هـ: امدادهای شگفت آور الهی، به هنگام بروز بحرانها نتیجه دیگری است که به ما میآموزد، دیدیم: چگونه خداوند «اصحاب کهف» را برای نجات از آن شرایط نامطلوب اجتماعی، سالها در خواب عمیق فرو برد، و در زمان مساعدی از خواب بیدار کرد، زمانی که از آنها به عنوان جمعی از قهرمانان راه توحید قدردانی کردند؛ و نیز دیدیم در این مدت، چگونه بدنهای آنها را از گزند حوادث حفظ کرد، و رعب و وحشت را سپری برای محافظت آنها در مقابل مهاجمین قرار داد.
و: آنها در این داستان، درس «پاکی تغذیه» حتی در سختترین شرایط را، به ما آموختند، چرا که غذای جسم انسان، اثر عمیقی در روح، فکر و قلب انسان دارد، و آلوده شدن به غذای حرام و ناپاک، انسان را از راه خدا و تقوا دور میسازد.
ز: لزوم تکیه بر مشیت خدا، استمداد از لطف او، و گفتن «ان شاء اللّه» در خبرهایی که از آینده میدهیم، درس دیگری بود که در ضمن این داستان آموختیم.
ح: دیدیم: قرآن، از آنها به عنوان «جوانمردان» (فِتْیَة) یاد می کند، در حالی که، طبق بعضی از روایات آنها از نظر سن، جوان نبودند، و اگر قبول کنیم که آنها در آغاز، وزیران شاه جبار بودند، نیز میتوان پذیرفت که سن و سالی داشتند، این نشان میدهد که: منطق قرآن در مورد جوانی، همان رعایت اصول جوانمردی، یعنی پاکی، گذشت، شهامت و رشادت است.
ط: لزوم بحث منطقی در برخورد با مخالفان، درس آموزنده دیگر این داستان است؛ چرا که آنها به هنگامی که میخواستند آئین شرک آلود محیطشان را مورد انتقاد قرار دهند، به دلایل منطقی متوسل میشدند، که نمونههایی از آن را، در آیات ۱۵ و ۱۶ همین سوره خواندیم.
اصولاً، اساس کار همه پیامبران و رهبران الهی، در برخورد با مخالفان، بحث آزاد و منطقی بوده، و توسل به زور، آن هم برای خاموش کردن آتش فتنه، منحصر به مواردی بوده که بحث منطقی مؤثر نمیافتاده، یا مانع بحثهای منطقی میشدند.
ی: بالاخره مسأله امکان معاد جسمانی و بازگشت انسانها به زندگی مجدد به هنگام رستاخیز، آخرین و دهمین درسی است که این ماجرا به ما میدهد که شرح آن را در مباحث آینده، به طور مبسوط مطالعه خواهیم کرد.