اخبار روز

شاعر هندی: خون حضرت زینب (س) در رگ‌های زنان ایران می‌جوشد – بلادنیوز

  • شاعر هندی: خون حضرت زینب (س) در رگ‌های زنان ایران می‌جوشد – بلادنیوز

    – اخبار فرهنگی –

    به گزارش خبرگزاری بلادنیوز، نشست ادبی «سیمای شجاعت» در حمایت از اهالی رسانه و محکوم کردن حمله غیرانسانی رژیم صهیونیستی به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با حضور جمعی از اهالی ادب و رسانه کشورهای ایران، افغانستان، هند، عربستان، سوریه، و پاکستان با اجرا و دبیری سید مسعود علوی‌تبار با میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.

    فاطمه آل یعقوب، فعال رسانه و کارشناس مسائل سیاسی از قطیف عربستان، در ابتدای این نشست که شامگاه سه شنبه 27 خردادماه برگزار شد، عنوان کرد: اسرائیلی‌ها گمان می‌کردند که همه چیز در دست آنهاست و مقاومت برای همیشه شکست خورده است. گمان کردند که حمله به محور مقاومت، برای آنان تفریحی کوتاه خواهد بود. اما این بار پروردگار از آستین نیروهای مسلح ایران، بر آنها عذابی سخت از جنس موشک فرستاد. با همین حملات موشکی روزهای ابتدایی، ویرانی‌هایی در سرزمین‌های اشغالی به بار آمد که هر کسی را بر این کره خاکی به حیرت انداخت.

    وی در ادامه بیان کرد: مرحله جدید از کینه‌ اسرائیلی‌ها، خاموش کردن صدای حقیقت بود، دقیقاً همانند کاری که با 227 خبرنگار که تحملشان را نداشتند، در غزه انجام دادند. حالا ساختمان رادیو و تلویزیون ایران را بمباران می‌کنند تا رعب و وحشت در دل مردم ایجاد کنند و آن‌ها را از پیگیری حق بازدارند، اما صدای یکی از اصحاب رسانه، صدای خانم سحر امامی که از میان آتش و دود و آوار به طور زنده طنین‌انداز شد، بزرگ‌تر از هر سیلی بود که به رژیم جعلی اسرائیل زده شد.

    آل یعقوب در انتها تاکید کرد: از زمانی که تصویر رشادت خانم سحر امامی را در تلویزیون دیدم، به یک حقیقت پی بردم، اینکه زبان مادریم، زبان عربی نامگذاری درستی برای انگشت هایمان نکرده است؛ چرا که نباید نزدیک‌ترین انگشتان ما به انگشت شست را انگشت اشاره نامید، بلکه باید آن را انگشت شرف، انگشت شجاعت، انگشت قدرت و انگشت صلابت نام نهاد… انگشتی که انگار تمامی معادلات را علیه اسرائیل در چشم بر هم زدنی برگردانده بود.

    سید محمدرضا موسوی کارگلی، شاعر و استاد دانشگاه کشمیر هند، دیگر سخنران این محفل در بخشی از سخنان خود بیان کرد: حمله بزدلانه‌ای که توسط رژیم کودک‌کُش صهیونیستی به ساختمان صدا و سیما و مردمان بی‌گناه انجام شد، موجی از اندوه و خشم را در دل‌های مردم جهان برانگیخت و نفرت عمومی از این رژیم را بیش از پیش افزایش داد. امروزه دیگر کمتر کسی به ادعاهای دروغین این رژیم اعتماد دارد؛ همان‌گونه که با تکیه بر دروغ، بر سر مردم بی‌دفاع غزه، لبنان و یمن ظلم روا داشت، اکنون نیز سخنانش درباره ایران بی‌اعتبار و تهی از حقیقت است. اما این‌بار، تفاوتی بزرگ احساس می‌شود؛ پیش‌تر، مردم با نگرانی حملات علیه غزه یا یمن را پیگیری می‌کردند.

    وی خاطر نشان کرد: اما درباره ایران، حس متفاوتی دارند حس اعتماد، گرمی و امید و با وجود شهادت فرماندهان بزرگ، این‌بار اندوه بر دل‌ها سایه نیفکنده، بلکه باور عمومی این است که ادامه این نبرد، شکست خفت‌بار رژیم صهیونیستی را به دنبال خواهد داشت و جهان بی‌صبرانه چشم‌انتظار دیدن آن لحظه سرنوشت‌ساز است.

    شگفتی‌های بزرگی در راه است!

    موسوی کارگلی افزود: در میان این صحنه تلخ، تصویری از شجاعت و شکوه، دل‌ها را تسخیر کرد: لحظه ایستادگی سحر امامی، گزارشگری که با شهامت در میانه‌ آتش و انفجار، صدای حقیقت را زنده نگاه داشت. این تصویر، فراتر از مرزها و قومیت‌ها، به نمادی جهانی از مقاومت و سربلندی بدل شد. برای ایرانیان، او یک هموطن دلیر؛ برای شیعیان، شیرزنی از مکتب زینبی و برای جبهۀ مقاومت، بانویی الهام‌بخش بود. او صدای زنان، مسلمانان و تمام آزادگان شد؛ گویی خداوند از دلِ صحنۀ ترور و ترس، حماسه زیبایی آفرید تا بگوید حقیقت خاموش‌شدنی نیست و شجاعت، همیشه راه خود را می‌گشاید.

    سید مسعود علوی تبار شاعر، و فعال فرهنگی از ایران نیز گفت: اسرائیل سیاست‌های سختگیرانه را برای سانسور التهابات داخلی و میزان تلفات و آسیب های خود از ضربات سهمگین ایران اسلامی لحاظ کرده و در پی آن بود تا با حمله به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران صدای حقیقت را خاموش کنند و اهل رسانه ایران را از رسالت خود که انتشار پیام حقیقت و عزت بود باز دارد، و دامنه سانسور جنایت های خود را تا رسانه‌های ایران هم گسترش دهد. اما اراده خداوند از هر اراده‌ای بالاتر است و نیت شوم اسرائیل جواب معکوس داد و بلافاصله بعد از بمباران ساختمان شیشه‌ای سازمان صدا و سیما، خبر حماسه، شرف و صلابت اصحاب رسانه ایران، در قالب نطق آتشین و غرای خانم سحر امامی به سرتاسر دنیا مخابره شد.

    علوی‌تبار تصریح کرد: شجاعت خانم سحر امامی در سنگر رسانه که تا آخرین لحظه ممکن، بدون هراس از بمب‌های صهیونیستی، به خلق حماسه‌ای جاودان در تاریخ رسانه جهان منجر شد، به خوبی به دنیا نشان داد که مردان و زنان ایران اسلامی تا آخرین لحظه و با تمام توان، در هر سنگری که هستند بر سر آرمان‌های خود می‌مانند.

    سلما الویس، شاعر و فعال رسانه از کشور سوریه دیگر سخنران این نشست در بخشی از سخنان خود گفت: زمانی که رژیم صهیونیستی تلاش کرد تا با بمباران ساختمان رادیو و تلویزیون در پایتخت ایران، صدای حق و عدالت را خاموش کند حق و حقیقت برای جهانیان به طور کامل آشکار شد؛ چرا که این اقدام نسنجیده وحشیانه اسرائیل نشان‌دهنده ضعف شدید و عمیق آنها در برابر قدرت رسانه‌ای ایران بود، قدرتی که واقعیت‌ها و رویدادهایی را که ماهیت حقیقی این رژیم کودک‌کش را آشکار می‌کند به خوبی نشان می‌دهد.

    الویس در پایان تصریح کرد: البته این اقدامات جنایتکارانه اسرائیل و پاسخ‌هایی که از طرف ایرانی دریافت می‌کند از سوی دیگر اقتدار، قدرت و اراده‌ای را که دولت، مردم و رهبری جمهوری اسلامی ایران در اختیار دارند برای جهانیان به نمایش می‌گذارند.

    عینی رضوی، شاعر اردوزبان هندوستانی نیز گفت: در میانه آتشی که بر دیوارهای شیشه‌ای حقیقت شعله کشید، زنی ایستاد؛ بی‌هراس، بی‌تزلزل، با صدایی که از دل ایمان برخاسته بود. سحر امامی نه فقط مجری خبر، که خودِ خبر شد؛ روایتی زنده از شجاعت، از ایستادگی بر مرزهای صداقت. لحظه‌ای که بسیاری از صدا بازمی‌مانند، او صدا شد و در میانه دود و انفجار، کلامش چون شعله‌ای از نور در دل شب پیچید.

    این شاعر هندوستانی افزود: سحر امامی، بازتابی‌ است از ایستادگی زنانه، از نترسی زینبی، از وقاری که در دل مصیبت، رسالت را فراموش نمی‌کند. امامی هم به تأسی از زینب کبری (س) که صدای کربلا شد، صدای امروز جبهه حق شد؛ زنی که نشان داد خون حضرت زینب (س) همچنان در رگ‌های زنان ایران زمین می‌جوشد.

    سید حکیم بینش، شاعر و فعال رسانه از افغانستان بیان کرد: اسرائیل می‌خواست تا با حمله به ساختمانی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران صدای حقیقت را خاموش کند، تا جنایت‌هایش بازتاب نیابد و منتشر نشود؟ صدا و سیما را زد تا پیروزی سپاه پاسداران و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی دیده نشود. حماقت از همین نگاه آغاز می‌شود. اسرائیل دید که صدا و سیما زنده و پرتوان است و نیروهایش با انگیزه‌تر و پرتوان‌تر از قبل و با آمادگی کامل و روحیه بالا وظایف خود را انجام می‌دهند. سحر امامی خود نمونه‌ای، از زینب‌های پرورش‌یافته در دامان مکتب زهراست. که او زینب‌وار در معرکه ایستاد تا نبض صدا بتپد و اسرائیل را خوار و زبون سازد. انگشت او اکنون نماد مقاومت است که در چشم‌های اسرائیل فرو رفته است. اکنون صدای این شیرزن ایرانی را تمام مردم دنیا شنیده‌اند. رژیم صهیونیستی باید ببیند و بشنود که چگونه صدای توفانی مظلومان جهان از حنجرۀ صدا و سیما بلیغ و رسا در دنیا شنیده می‌شود.

    در این برنامه که با بداهه نویسی خوشنویسانی چون مسعود ربانی همراه بود شاعرانی و هنرمندانی چون علیرضا قزوه، ایرج قنبری، غلامرضا کافی، سید مسعود علوی‌تبار، سید تصور مهدی، سید حکیم بینش، نغمه مستشار نظامی، فاطمه ناظری، عظمی زرین نازیه، فاطمه آل یعقوب، سلما الویس، فاطمه شکل آبادی، و زهرا پرویزی حضور داشتند.

    برخی از اشعار ارائه شده در نشست ادبی سیمای شجاعت را با هم می‌خوانیم:

    فاطمه عارف نژاد

    صدا، صدای سحر بود و شب شکافت به آنی

    به لحن رعد ادا شد، چه خطبه‌ای! چه بیانی!

    نشست اول اخبار و چشم دوخت به تاریخ

    برای دشمن ایران کشید خط و نشانی

    که: «این پلیدترین دیو، این برادر ابلیس

    به سرزمین یلان حمله کرده با چه گمانی؟

    به دوش تک‌تک ما پرچم سه‌رنگ مقدس

    به دست تک‌تک ما هست تیغ و تیر و کمانی

    حبیب و قاسم و عباس این‌طرف همه جمعند

    اگر که آن‌طرف قصه هست شمر و سنانی»

    صدا، صدای سحر بود و مثل صبح درخشید

    شدند مات رجزخوانی‌اش چه بی‌خبرانی!

    و تیتر شد همه‌جا: «این صدای روشن حق است»

    گشوده راه خودش را شبیه رود روانی

    و بعد، خطبه که پایان گرفت و شور که گل کرد

    رسید از سر گلدسته‌ها صدای اذانی

    غلامرضا کافی

    این است همان ملت نامی آری

    ایرانِ قوی، خصم حرامی آری

    ماییم زن و مرد تمامی آری

    از جنس «امامی» و «سلامی» آری

    سیدمسعود علوی‌تبار

    گوینده صد هزار مطلب هستی

    خار دل وارثان مرحب هستی

    این گونه که بر خصم رجز می‌خوانی

    یاد آور خطبه‌های زینب هستی

    نجمه پورملکی

    زخمی که رسیده التیامش سحر است

    هر وعده صادق انتقامش سحر است

    انگشت اشاره‌اش جهان را لرزاند

    این بانوی سربلند نامش سحر است.

    رسول شریفی

    چون کوه به دل غرور و غیرت داری

    در حنجره ات صدای ملت داری

    ای خطبه تو نشسته در گوش جهان

    با زینب کبری تو چه نسبت داری؟

    مرتضی دهقان آزاد

    این خاک هزار مرد نامی دارد

    کی باک ز رفتن «سلامی» دارد

    با دشمن دون بگو که هر خانه ما

    یک شیر زن از جنس «امامی» دارد

    محمدحسین نجفی

    صدای کیست؟ صدا، این صدا که می‌شنوید

    که خوب بود و بجا، این صدا که می‌شنوید

    چه انعکاس شگرفی گرفت در تاریخ

    آهای آینه‌ها! این صدا که می‌شنوید

    صدای زخمی زن بود، یک زن شرقی

    نماد صدق و صفا، این صدا که می‌شنوید

    صدای زینب و زهرا پس از هزاران سال

    حماسه بود و حیا این صدا که می‌شنوید

    به گوش هیس‌فروشان شبیه صاعقه بود

    صریح و صاف و رسا این صدا که می‌شنوید

    صدای غیرت ایران ما که امشب بود –

    شناسنامۀ ما این صدا که می شنوید

    دوباره گوش کنید این صدای روشن را

    صدای کیست؟ صدا، این صدا که می‌شنوید

    محدثه آشتیانی

    سرخط اشاره‌ها به یک خورشید است

    این بار به دستانِ سحر تابیده است

    ای دشمن خون‌خوار بدان این رمز است

    رمزی که تو را سخت‌ترین تهدید است

    عباس فرجی

    از هیبت تکبیر تو لرزید جهان

    انگشت اشاره ی تو را دید جهان

    تو در دل گرد و خاک بودی اما

    از خشم و رجزهای تو ترسید جهان

    عارفه دهقانی

    با خطبه میان دود، دل را بُردی

    ارثی‌ست که از حضرت زهرا بردی

    شد موشک و چشم کور دشمن را زد

    انگشت اشاره‌ای که بالا بردی

    محمدمهدی عبداللهی

    با بار امانتی که دارم بر دوش

    بی وقفه رجز خوانده ام ای صهیون؛ گوش!

    من شیرزن مکتب عاشورایم

    فریاد زدم نمی شود حق، خاموش

    محمدتقی عزیزیان زمانه

    در بین هجوم شعله های بیداد

    پیچید حقیقت صدایش در باد

    با دیدن خطبه‌ی صلابت دارش

    یک لحظه دلم به یاد زینب افتاد

    فرزانه قربانی

    کلام تو شبیه خطبه می ماند

    که پشت دشمنان را خوب لرزاند

    تو ثابتی کردی ای زن جای اخبار

    برای دشمنان باید رجز خواند

    اعظم سعادتمند

    در آتش و دود و خون و پیکار بگو

    یک‌ریز برای شهر اخبار بگو

    ای شیرزنی که از تبار سحری

    از آمدن جمعه دیدار بگو

    سیدحکیم بینش

    در خط نخست حفظ سنگر کردی

    خود را به دل معرکه باور کردی

    با خطبۀ زینبی در آن وضع شگفت

    ای دختر انقلاب محشر کردی

    سمانه رحیمی

    شیربانوی بیشه ایران، مرحبا بر تو و شجاعت تو

    مرحبا مرحبا که در میدان، زینبی دیده شد رشادت تو

    زیر باران موشک صهیون، در هیاهوی دود و آتش و خون

    ایستادی چو کوه، پا بر جا، همه در حیرت از شهامت تو

    ننگ بر دشمن زبون که چنین، بزدلانه به جنگ آمده است

    پیش این حجم از رذالت او با شکوه است استقامت تو

    مرحبا بر تو افتخار وطن، مرحبا شور اقتدار وطن

    تو نماد زن مسلمانی که زبانزد شده صلابت تو

    سرزمینی به وسعت تاریخ، به تو می‌بالد ای جهان بانو

    دخت ایران زمین، صدای امید، آفرین بر تو و نجابت تو

    معصومه صاحبی

    از شیرِ جریحه دار باید ترسید

    از صبرِ کنایه دار باید ترسید

    تا بیرق زینب‌ست روی سرمان

    از دخترِ این دیار باید ترسید

    مهتا صانعی

    این شیرزن از تبار من ایل من است

    دامن دامن مرغ ابابیل من است

    انگشت اشاره‌اش به چشم دشمن

    پرتابگر موشک سجیل من است

    عاطفه جعفری (افغانستان)

    زنی شبیه تو کو شیرزن چنین و چنان

    نفس زدی و به‌پا شد در آن میان طوفان

    بگو به دشمن نامرد، آنکه زینبی است

    میان مهلکه هرگز نمی‌شود پنهان

    بگو بلند: زن و زندگی و آزادی‌ست

    که در وقار و حیا و حجاب توست عیان

    اگر چه ساختمان هم به خویش می‌لرزید

    ولی دل تو نلرزید دختر ایران!

    صدا شدی که به گوش جهانیان برسی

    خبر شدی و رسیدی به گوش بی‌خبران

    غبار غائله دم بست و زنگ‌ها خوابید

    شکوه زینب کبری! دوباره خطبه بخوان!

    صامره حبیبی

    الگوی رشادت و امیدی ای زن

    در سایه عشق قد کشیدی ای زن

    تو شور صدای اقتدار وطنی

    مردانه حماسه آفریدی ای زن

    سیداحمد حسینی توچای

    سر انگشت تو غوغایی به پا کرده است در میدان

    تو ای گردآفرید میهن و ای دختر ایران

    نماد اقتدار یک زن از ایران زمین هستی

    که مثل کوه محکم مانده در اثنای بمباران

    سارا رمضانی

    تو راوی نور در دل شب هستی

    از عشق به میهنت لبالب هستی

    مردانه رجز خواندی و از حق گفتی

    ای شیرزن از تبار زینب هستی!

    عاطفه جوشقانیان

    همواره زمین و آسمان پشت تو است

    این بغض گره کرده ما، مشت تو است

    برخیز و نشان بده خدا را، آری

    حالا که جهان خیره به انگشت تو است

    صبا فیروزی

    یک شیرزن از تبار سلمان هستی

    بانوی شجاع خاک ایران هستی

    با صولت خود به ناکسان فهماندی

    الحق که تو یک زن مسلمان هستی

    عمادالدین ربانی

    با زینب خطبه‌خوان هم‌آواز شدی

    دلسرد شدند و گرم اعجاز شدی

    وقتی خبر از آتش و دود و خون بود

    لرزان نشدی خودت خبرساز شدی

    انتهای پیام/

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دکمه بازگشت به بالا