اخبار روز

فرزند ایرانم، مرا باکی ز صهیون نیست – بلادنیوز

  • فرزند ایرانم، مرا باکی ز صهیون نیست – بلادنیوز

    – اخبار فرهنگی –

    به گزارش خبرگزاری بلادنیوز، عصر شعر «وعده صادق» همراه با آئین افتتاحیه یازدهمین دوره آموزشی شعر آفتابگردان‌ها در اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران برگزار شد.
    در این نشست، شاعرانی چون علی‌محمد مودب، ناصر فیض، میلاد عرفان‌پور، سعید حدادیان علی داودی، محمدمهدی سیار، مرتضی امیری اسفندقه، محمودرضا اکرامی‌فر، زهیر توکلی، محمدرضا وحیدزاده، مبین اردستانی، محمدرضا طهماسبی، حسین زحمتکش، فاطمه نانی‌زاد، افسانه غیاثوند، کاظم رستمی، مصطفی تبریزی، ملیحه رجایی و… حضور داشتند و به شعرخوانی در خصوص شهدای غزه و مبارزه با رژیم‌ صهیونیستی پرداختند.

    در این نشست که با اجرای سید وحید سمنانی برگزار شد، حامد علامتی، مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان و علی‌فروزان‌فر، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران از جمله مسئولان حاضر در این نشست بودند که در برگزاری یازدهمین دوره آموزشی شعر آفتابگردان‌ها نیز یاری‌گر موسسه شهرستان ادب بوده‌اند.

    در ادامه برخی از شعرهای خوانده‌شده در این نشست را می‌خوانید:

    محمدمهدی سیار:

    پریشان در پریشان در پریشان است حال ما
    شبیه زلف خون‌افشان مسجدالاقصی

    دل ما در زیر آوار است در شب‌های بمباران
    خدایا طاقت ما رفت از کف لاتحملنا

    ببین خون می‌چکد از آیه‌ی والتین والزیتون
    ببین خون می‌چکد از سطر سطر سوره اسرا

    دوباره هق‌هق نوزادها و روضه اصغر
    دوباره‌ خنده کودک‌کشان ظهر عاشورا

    به دیده گریه داریم و به ابروها گره.‌‌.. آری
    ندارد حزن ما پایان، ندارد خشم ما پروا

    ز گریه چشم ما پر شد، خشاب خشم ما پر شد
    ز خون سیراب خواهد گشت، تیغ انتقام ما

    همین خشم و همین غم مژده آزادی قدس است
    می‌آید لشکر ما انّ وعدالله مفعولا

    مگر آرام می‌گیریم؟ ما و شور خون‌خواهی
    اگر کشتند در آغوشمان امروز مهمان را

    شهیدی تازه آمد یا حسین‌بن علی اینک
    تو بر این‌ کشته‌ دور از وطن آغوش خود بگشا

    میلاد عرفان‌پور:

    ما را مباد از دل طوفان گریختن
    ننگ است از میانه میدان گریختن
    از خط خون بخوان که نبوده‌ است رسم ما
    از پاسخ ندای شهیدان گریختن

    جانا تو جان بخواه که معنای زندگیست
    دل را بهانه کردن و از جان گریختن
    اسفند روی آتیش عشقیم و روشن است
    از این بلا نمی‌شود آسان گریختن

    کم‌سو شدیم در قفس شهرها… خوشا
    همچون ستاره‌ها به بیابان گریختن
    یا ایهالعزیز گوارای جان ماست…
    محض رضای دوست به زندان گریختن

    با اشک شوق می‌گذریم از میان نیل
    فرعون مانده است و هراسان گریختن
    ما در ان معی ربی توایم…
    از فتنه‌ها خوش است به قرآن گریختن

    حسین زحمتکش:

    فرزند ایرانم، مرا باکی ز صهیون نیست
    این گربه را حاشا که از موشی بترسانی!

    فرزند ایرانم که رستن‌گاه رستم‌هاست
    یک روز اهل سیستان، یک روز کرمانی

    فرزند ایرانم، کدام ایران؟ همین ایران
    جمهوری اسلامی قاسم سلیمانی

    مرگ اسرائیل جعلی اصل خواهد شد یقین

    فاطمه نانی‌زاد:

    بر این آیات روشن بازکن چشم تماشا را
    بخوان والیل را، والفجر را، انا فتحنا را

    به والعصری که گل کرده‌ست در آیینه آفاق
    نخواهد دید ظالم روشنای صبح فردا را

    هراسی نیست افعی‌ها اگر جمعند در میدان
    تماشا کن هنرهای عصای دست موسی را

    عیار شیرمردان خدا امروز روشن کرد
    فریب سامری‌ها فتنه گاو مطلا را

    شکوه ذوالفقار و بارش سجیل‌ها دیگر
    شکست آن شوکت پوشالی بت‌های دنیا را

    تبسم کرد تهرانی‌مقدم بر سلیمانی
    شکوفاتر ببین لبخندهای مغنیه‌ها را

    به هم پیوسته‌اند الله‌اکبرهای پیروزی
    ببین در اتصال رودها امواج دریا را

    پس از حی علی خیرالعمل تکبیرالاحرام
    و حیران می‌کند بیت‌المقدس عرش اعلی را

    امام مسلمین همراه خود سجاده آورده
    مصفا می‌کند در مسجدالقصی مصلی را

    و

    آن‌ها که پیام صلح و موشک دارند
    یک روز به نام روز کودک دارند

    دیدند که دختران غزه هر روز
    تشییع جنازه عروسک دارند

    مبین اردستانی:

    عشق است ستون محکم دین دلم
    یک عمر به خون تپیدن آئین دلم

    من باز به چشمت اقتدا خواهم کرد
    ای چشم تو قبله‌ی نخستین دلم

    مصطفی تبریزی:

    به غربت ناله‌های انسان، نبوده‌ام آشناتر از این
    نبوده در عصر ظلم و عصیان خطابه خون رساتر از این

    وزیده تا بیکران صدا، نه! که بی‌نهایت از آن فراتر
    صدا مسلمان! از این صداتر؟ حلول قرآن پراتر از این؟

    دلا ز دنیا رمنده‌تر شو، ببال و در خون و زنده‌تر شو
    تپنده‌تر شده، پرنده‌تر شو… رهاتر از این، رهاتر از این

    دلا سفر کن، دلا خطر کن، ز ورطه مرگ خود گذر کن
    چه رفتنی ماندنی‌تر از آن… چه مردنی جان‌فزاتر از این؟

    چه وقت دل دل، چرا بهانه، در این زمانه در این کرانه
    زمان کی از این پر ابلاتر… زمین کجا کربلاتر از این؟

    انتهای پیام/

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    از مجموع ۱ رای

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دکمه بازگشت به بالا