روایت لحظاتی که آه و حسرت جای شادی و خنده را گرفت/ “ناصر طهماسب” نقطه مقابل همه الفاظی است که به او نسبت دادند – بلادنیوز
روایت لحظاتی که آه و حسرت جای شادی و خنده را گرفت/ “ناصر طهماسب” نقطه مقابل همه الفاظی است که به او نسبت دادند – بلادنیوز
خبرگزاری بلادنیوز ـ گروه فرهنگی
هر کسی هفدهمین جشنواره سینما حقیقت را از یاد ببرد، بعید است آنانی که روز شنبه دوم دی ماه 1402 در تالار وحدت نفس کشیدند، این مراسم را از یاد ببرند، مراسمی شیرین برای برگزیدگان و البته شاید تلخ برای یکی دیگر از برگزیدگان!
از صبح روز شنبه، نام برگزیدگان روی تندیس فیروزهایرنگ جشنواره حک شده بود و قرار بود یکی از آنها در دست مردی قرار بگیرد که برای اهالی مستند بیش از بقیه آشناست، یکی از اسطورههای دوبله ایران، مردی چندصدایی و نابغه گویندگی؛ ناصر طهماسب.
ساعت حوالی 20 را نشان میداد که محمدرضا شهیدی فرد، مجری مراسم اختتامیه در لابهلای دست و سوتها به صحنه بازگشت تا برگزیده بهترین گویندگی را اعلام کند. قرار بود آن شب، ناصر طهماسب بهعنوان برگزیده این بخش اعلام شود و تندیس را دریافت کند، چند دقیقهای حضار را مهمان صدایش کند و با همان نیماخم و متانت همیشگی، آرام آرام به پایین سن برود و روی صندلیاش بنشیند، اما انگار آن شب باید روی دیگری از زندگی را میدیدیم؛ جایی که مرگ بر حیات چیره میشد.
شهیدی فرد، آرام و شمرده لب به کلام گشود تا خندههای حضار آرام آرام یخ بزند و حسرت جای شادی را بگیرد، همان حسی که مهدی شامحمدی (عضو هیئت داوران) داشت و بعد از صحبتهای مجری دو دستانش را بر صورت گذاشت و آهی از ته دل کشید.
شهیدی فرد: «متأسفانه خبر بدی را شنیدیم که در ابتدا خودمان هم باورمان نمیشد، اما لازم بود استعلامات لازم را بگیریم تا مطمئن شویم خبر صحت دارد و سپس روی این تریبون آن را برای شما قرائت کنم؛ متأسفانه استاد ناصر طهماسب دوبلور پیشکسوت، جان به جانآفرین تسلیم کرد. امشب قرار بود میزبان ایشان باشیم و جایزه بهترین گویندگی را به ایشان تقدیم کنیم اما متأسفانه او دیگر بین ما نیست و به همین دلیل آقای احسان امی، کارگردان مستند «می1968» جایزه ایشان را دریافت میکنند.»
سخنان امی هم روی صحنه کوتاه بود و بعد از دریافت تندیس ناصر طهماسب گفت: «امروز که به من گفتند ایشان کاندیدا هستند، هرچه تلاش به برقراری ارتباط میکردیم، موفق نمیشدیم، نمیدانستیم چه اتفاق غمباری افتاده است تا اینکه پسرش خبر فوت ایشان را به من داد.»
سالن برای لحظاتی در سکوت فرو رفت و شاید خیلیها صدای گرم او را در ذهنشان مرور میکردند، صدایی که بارها و بارها گوششان را نوازش داده بود. حیف که از این پس عبارت «زندهیاد» جلوی اسم ناصر طهماسب خواهد نشست.
احسان امی کارگردان مستند «می1968» با گویندگی ناصر طهماسب است، مستندی تاریخی درباره فرانسه که ماجرای یک اتفاق عجیب را روایت کرده است. در زیر درباره مستندش و حالوهوای اتفاقات آن شب گفتوگو میکنیم.
بلادنیوز: در ابتدا کمی درباره فیلم مستند تاریخی «می1968» بفرمایید.
این مستند درباره یک واقعه تاریخی است که در سال 1968 در فرانسه رخ داده است. ماجرا از این قرار است که یکسری اعتصابات کارگری در فرانسه آغاز میشود و اعتراضات دانشجویی نیز با آن همراه میشود تا فرانسه در وضعیت انقلاب قرار بگیرد. کارخانهها تعطیل شدهاند، فروشگاهها بدون جنس ماندهاند، زبالهها در خیابان است و شرایط شهر بیشباهت به یک انقلاب نیست، اگرچه هیچ وقت انقلابی صورت نمیگیرد و تنها نتیجه آن «استحاله فرهنگی» است، بهصورت دقیقتر باید بگویم که اعتصابات کارگران، معیشتی است اما خواسته دانشجویان کاملاً متفاوت با آنان است. آنها درخواست دارند تا خوابیدن دختران در خوابگاه پسران و بهعکس بهرسمیت شناخته شود، در حقیقت خواسته آنان آزادی جنسی است و ربطی به خواستههای معیشتی کارگران ندارد اما همزمانی هر دو باعث گستردگی جمعیتی بسیار زیادی میشود.
در سال 1977 اتفاقی مشابه براساس همین ماجرا رخ میدهد که زمینه را برای استحاله فرهنگی فراهم میکند. 80 روشنفکر فرانسوی در نامهای به پارلمان فرانسه خواستار این میشوند که حق ارتباط با کودکان زیر 18 سال جرمزدایی شود و قانونی برای مجازات ناقضان وجود نداشته باشد! بستر اصلی خواسته آنها پیروزی دانشجویان در اعتراضات سال 1968 است و این دو اتفاق از یکدیگر تأثیر میگیرند که نتیجه همان استحاله فرهنگی است. این ماجرا در حالی است که هنوز درخواستهای معیشتی کارگران برطرف نشده است. از سویی دیگر نکته تأسفبار ماجرا این است که این نامه توسط کسانی نوشته و ارسال شده است که افکار عمومی جامعه فرانسوی را هدایت میکنند.
ـ برای انتخاب گوینده متن فیلم خود از آقای ناصر طهماسب استفاده کردید؛ چه شد که به این انتخاب رسیدید و همکاریتان با ایشان چگونه آغاز شد؟
قبل از هر چیز باید بگویم که کیفیت صدای ایشان برای من در درجه اول اهمیت بود، البته پیشتر، یک تجربه همکاری با ایشان در مستند «آفتابی که غروب کرد» داشتم.
متأسفم که در زمان حیات یا بعد از فوت ایشان عدهای برای او از القاب زشتی مثل «صدافروش» یا «کاسبکار» استفاده کردند اما باید تأکید کنم که ایشان دقیقاً نقطه مقابل این الفاظ بود. من برای کارهای دیگری با گویندگان دیگری وارد مذاکره شده بودم و موضوع قابل توجه برای من این بود که آنها در نخستین قدم، موضوع دستمزد را پیش میکشیدند اما آقای طهماسب موضوع فیلم را میپرسید و زمان میخواست تا متن را بررسی کند. جالب است بدانید که او قبل از انجام مراودات مالی، کار را تمام کرده بود و تحویل میداد، بنابراین معتقدم بخش مهمی از تهمتهایی که به ایشان زده میشود بسیار نارواست و به او نمیچسبد.
نمیتوانم دستمزد ایشان در مستند «می1968» را اعلام بکنم اما همین قدر بدانید که دستمزد ایشان عدد بسیار پایینی بود. اشاره کردم که پیشتر در ساخت مستند آفتابی که غروب کرد با ایشان همکاری داشتم، برهمین اساس، متن را کاملاً برای خود ایشان نوشتم و اصلاً نمیتوانستم آن را به کس دیگری بدهم. خاطرم هست در تیر و مرداد امسال با ایشان صحبت کردم؛ همان زمان هم شرایط خاصی حاکم بود و تحت تأثیر اتفاقات سال گذشته، قضاوتهای نادرستی علیه ایشان انجام میشد.
ـ شما قبل از مراسم اختتامیه جشنواره سینما حقیقت از اتفاقی که برای ایشان رخ داده بود مطلع بودید؛ آیا ممکن است بهاحترام ایشان، در دقیقه نود جایزه بهترین گویندگی را عوض کرده باشند؟
اصلاً اینگونه نیست، خاطرم هست ظهر روز برگزاری مراسم اختتامیه یکی از دوستان از دبیرخانه جشنواره به من زنگ زد و گفت که “فیلم شما در بخش بهترین گویندگی نامزد شده است و شماره آقای طهماسب را جهت هماهنگیها به ما بدهید.”، شماره ایشان را دادم اما 2 ساعت بعد همان فرد زنگ زد و گفت “ایشان پاسخگو نبود، خودتان تماس بگیرید و ما را مطلع کنید.”، من ملاحظهای داشتم و به همان فرد گفتم “شرایط آقای طهماسب از نظر پیشکسوت بودن خاص است و اگر جایزه ایشان قطعی است به من بگویید.”، با این حال سیاستهای جشنواره اجازه نمیداد اسم برنده را به من بگویند و من هم خیلی پیگیر نشدم، بلافاصله با ایشان تماس گرفتم اما باز هم پاسخگو نبودند.
همه چیز مسکوت ماند تا اینکه در نهایت در وسط مراسم اختتامیه جشنواره، گوشی تلفن همراه زنگ خورد و شماره ایشان افتاده بود، در ابتدا فکر میکردم که خودش پشت خط است، اما پسرش صحبت میکرد و برایم ماجرا را تعریف کرد، بلافاصله به مسئولین جشنواره اتفاقی را که رخ داده بود، اعلام کردم اما بنابر احتیاط صحت ماجرا را پرسوجو کردند تا اینکه در نهایت خبر قطعی اعلام شد.
ـ شما در مراسم اختتامیه و سخنرانی کوتاهی که داشتید از عبارت عجیبی استفاده کردید و گفتید: «ناصر طهماسب در برابر هیولای نطقکش شبهروشنفکری» ایستاد، منظور شما از این عبارت چه بود؟
همانطور که میدانید سال گذشته همزمان با اعتراضات در ایران، مستندهایی مثل «خارج از دید» دوباره از تلویزیون پخش شد که صدای آقای ناصر طهماسب بهعنوان گوینده روی آنها شنیده میشد، همین موضوع باعث شده بود عدهای در فضای مجازی به او اتهام بزنند و القابی را به وی نسبت بدهند.
این افراد نهتنها در زمان زنده بودن ایشان به او رحم نکردند، بلکه به مرده وی نیز رحم نکردند. آقای طهماسب مسیری را انتخاب کرده بود و در این مسیر حرکت میکرد اما عدهای به وی میتاختند. این افراد با نطقکشی و ایجاد ترس تلاش میکردند شکل هیولایی به خود بگیرند و از این طریق بقیه را نیز بترسانند، این هیولا نطقکش هم بود و تلاش میکرد خودش را به جامعه روشنفکری نزدیک بکند اما اصلاً هیچ شباهتی به آنها ندارد، به همین دلیل بود که از عبارت «هیولای نطقکش شبهروشنفکری» استفاده کردم.
ـ در پایان، آیا همکاریهای دیگری با آقای طهماسب قبل از فوت ایشان داشتهاید؟
بله، آخرین همکاری ما دوبله 2 قسمت از یک مجموعه مستند 5قسمتی بود که بهزودی منتشر میشود.
انتهای پیام/+