نقدی که جایگاه شفیعی کدکنی را به چالش میکشد – بلادنیوز
نقدی که جایگاه شفیعی کدکنی را به چالش میکشد – بلادنیوز
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری بلادنیوز، حسن گلمحمدی که سال گذشته یک دوره سهجلدی در نقد آثار محمدرضا شفیعی کدکنی منتشر کرده بود، در کتاب جدید خود که از سوی نشر جامی به چاپ رسیده، نگاهی انداخته است به جایگاه شعر شفیعی کدکنی در میان شعرای معاصر و همقطاران ادبی او.
شفیعی کدکنی از جمله اساتید بنام زبان و ادب فارسی است که خدمات او به این حوزه را نمیتوان نادیده گرفت. آثاری که او در دهههای گذشته ترجمه، تصحیح و تألیف کرده، توانسته مسیری جدید در پژوهشهای ادبی بگشاید. با این حال، سرودههای شفیعی کدکنی عموماً از نقد منصفانه منتقدان پنهان بوده است. نقش پدری که شفیعی کدکنی در این سالها بر جریان ادبی کشور داشته، سبب شده تا کمتر منتقدی این جسارت را به خود دهد که به بررسی و ارزیابی سرودههای او دهد. از سوی دیگر، حلقه طرفداران شفیعی کدکنی که از سرسختترینها هستند، مجال را بر منتقدان تنگ کرده است.
با این حال، گلمحمدی تلاش کرده است در کتاب خود نگاهی بیندازد به آثار م. سرشک؛ هرچند گاه در برخی از مطالب کتاب نیز او از حد اعتدال خارج شده و گاه صفحه پاک نقد را به عتاب و خطابهای شخصی میآلاید. با این حال، کتاب گلمحمدی از جهت اینکه تلاش کرده خلاف جریان آب شنا کند، قابل تأمل است.
نویسنده در کتاب «بررسی جایگاه شعر دکتر شفیعی کدکنی در ادبیات معاصر» معتقد است م. سرشک در قیاس با اخوان ثالث و شاملو در رتبه بعدی قرار دارد. او برای این ادعا، دلایل متعددی را عنوان میکند. مؤلف در ابتدا به سراغ چرایی دیریابی شعر شفیعی کدکنی میرود و دلیل آن را اینگونه بیان میکند: «نیروی خاصی در درون و ذهن شاعر هنگم سرودن شعر موجب ایجاد جذبه و الهام میگردد و حاصل سروده شاعر را موجب میشود. در رابطه با پیچیدگیهای شعر استاد شفیعی باید قبول کرد که نرمافزار ذهن او مشحون از افکار، اندیشهها و یافتههای تحقیقاتی ادبی، تاریخی، عرفانی، انسانشناسی، ادبیات عرب و … است. هنگامی که ایشان به عالم سرودن ورود میکند تمامی این افکار و یافتهها به ذهن و تخیل او هجوم میآورند و دکتر شفیعی معجونی از همه آنها را به نام شعر میآفریند و همین باعث میشود هنگامی که خواننده شعر او را میخواند، چون گرایش ذهنی با این همه عوامل شهودی که هنگام سرودن شعر در ذهن استاد بود، پیدا نمیکند؛ لذا یا درک سطحی از آن شعر مییابد یا آنکه نمیفهمد شاعر چه میگوید. اگر ما به شعرهای حلاج، دیدار، معراجنامه، از محاکمه فضلالله حروفی، زندیق زنده، مرغان ابراهیم و … مراجعه کنیم، این موضوع کاملاً مشاهده میگردد».
نویسنده در واقع معتقد است شدت و غور و بررسی گسترده و بیش از حد توان یک انسان در کارهای تحقیقاتی، دیگر فرصتی تازه برای او نمیگذارد. او شعر خوب را «تراوشهای افکار تازه و نو با واژگان زیبا و به روز به منظور انجام رسالت و تعهدی» میداند که سراینده آن را در خود احساس میکند. گلمحمدی دلیل دیگر خود برای توجیه اینکه م. سرشک در رتبه بعد از شاملو، نیما و اخوان قرار میگیرد، را در سکوت استاد شفیعی کدکنی نسبت به مسائل اجتماعی روزگار خود میداند: سرودههای دکتر شفیعی کدکنی از لحاظ مقایسهای و تحلیلی در جایگاه و ردیف دوم شعر معاصر قرار میگیرد. تعداد کمی از اشعار استاد که به دور از این هجوم اندیشههای تحقیقاتی به ذهن آمده و سروده شده، زیبا، دلچسب و پر از مخاطب است.
گلمحمدی از میان اشعار سنتی م. سرشک، «مرثیه دوست» و از میان سرودههای نیمایی شاعر، «غزل کلاغ» را بر دیگر آثار او ترجیح میدهد؛ «زیرا رسالت، ایهام و تعهد سنگینی در پشت تفکر سرودن این اشعار وجود دارد».
نویسنده شفیعی کدکنی را شاعری فرمالیست و ایدئولوگ معرفی میکند که زبان مخصوص خود را دارد. به باور او؛ شفیعی در ادوار مختلف زندگی، گرایشهای مختلف سیاسی را تجربه کرده و همین موضوع بر سرودههای او تأثیر گذاشته است. با این حال، گل محمدی معتقد است، آدم ایدئولوگ به یک ایدئولوژی اعتقاد دارد، اما ذهن دکتر شفیعی کدکنی در طول دوران زندگی ادبی و فرهنگیاش از یک ایدئولوژی ثابت و یکسان تبعیت نکرده است. او بسته به زمان و شرایط سیاسی و اجتماعی و به ویژه نوع ارتباط و تعامل خود با افراد و سازمانها، تحت تأثیر ایدئولوژیهای غالب آن زمان، تغییر تفکر و تعامل داده است. با وجود همه اینها، گلمحمدی میگوید شعر شفیعی کدکنی تصویری روشن از اوضاع اجتماعی سیاسی عصر خود، چه پیش و چه پس از پیروزی انقلاب، ارائه نکرده است. به باور مؤلف؛ سرودههای خنثی شفیعی کدکنی در حالی است که شاعران همعصر و همقطار او، مانند شاملو و اخوان، فریاد زمانه خود بوده و از این منظر، از جایگاه برتری نسبت به م. سرشک برخوردارند.
نتایجی که گلمحمدی به آن میرسد در حالی است که به باور برخی از پژوهشگران و منتقدان، شفیعی کدکنی را باید یکی از نمایندگان شعر اجتماعی و سیاسی معاصر به ویژه در دهه 50 به شمار آورد؛ شعری که در آن دو قطبی جامعه در قالب نمادپردازیهای متعدد بیان میشود. شاعر برای رساندن مقصود خود ضمن به کارگیری نمادهای جدید، از نمادهای گذشته در دل تاریخ نیز بهره میگیرد؛ به عبارت دیگر ذهن پژوهشگر او- برخلاف ادعای گلمحمدی- به یاری او آمده و با نگاهی به هزارتوی تاریخ این ممکلت، نمادهایی ارائه میدهد که ماندگارند.
برخی از نظریهپردازان چون آلتوسر معقتدند خاص بودن هنر در این است که ما را وادار به دیدن، فهمیدن و حس کردن چیزی میکند که به واقعیت اشاره دارد. به باور این پژوهشگران؛ آنچه هنر وادارمان میکند که ببینیم، ایدئولوژی است. از این منظر، شعر شفیعی کدکنی روایتکننده تضارب آرایی است که در دهه 50 در ایران وجود داشت. ردپایی از آن را میتوان در آثار شاعر در آن دوره به کرات دید. شعر او در دهه 50 به روش سمبولیسم اجتماعی، که از رویکردهای اصلی شعر فارسی در دهه 50 بود، در نمادهای مختلف بروز مییابد؛ نمادهایی که وضع موجود را به نمایش میگذارد و وضع مطلوب را خواهان است. م. سرشک در واقع با این سرودهها، مشروعیت ایدئولوژی حاکم را زیر سؤال میبرد. شاعر با زبان برنده شعر خود به ایدههای حاکمیت در مسائل اقتصادی میتازد و زبان گویای زندانیانی است که تازیانه را تاب آورده و مردی که در سحرگاهان چوبه دار را با «لبخند» خود «فتح» میکند:
وقتی که بر چوبه دار
مردی به لبخند خود
صبح را فتح میکرد
و شحنه پیر با تازیانه
میراند خیل تماشاچیان را
و یا در جای دیگری میگوید:
ای مرغهای توفان! پروازتان بلند
آرامش گلوله سربی را
در خون خویشتن
اینگونه عاشقانه پذیرفتید…
همچنین در این قطعه نیز میتوان نقد شاعر را چشید:
آیینهای شدم برای صداها
آنجا نگاه کن
فریاد کودکان گرسنه
در عطر اودکلن
آری شنیدنی است …
در مجموع میتوان گفت هرچند کتاب گلمحمدی تلاش دارد تا براساس شواهد نه براساس احساسات، به بررسی سرودههای م. سرشک بپردازد؛ اما به نظر میرسد که گاه در برخی موارد خود گرفتار احساسات شده و اعتدال خارج میشود.
انتهای پیام/